از بعضی ازمنابع شیعه و سنی استفاده می شود كه حضرت فاطمه(س) دراثر ضربات و لطمه ها و فـشارهـایی كـه بر آن مـخدره وارد شد, شهیـده شـدند. امـا ایـن كه مسبب شهادت چـه كسی بوده اختـلاف است ; بعـضی (( قنفذ )) لعنت الله علیه را ذكـر كـرده و بـعـضی , جمعیـتی كه بـر خـانـه آن حضرت هجوم آورده اند را سبب قتل می دانند. آتش زدن به درب خانه حضرت فاطمه(س) و سیلی زدن به آن حضرت در منابع تاریخی و روائی شیعه آمده است و برای آن كس كه شیعه است ، همین مآخذ كافی است.
در منابع و مآخذ اهل سنّت نیز آمده است و سنّیها میتوانند به آن معتقد باشند.
برای نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره میكنیم:
۱. پـس از آن كـه كار بیعت گرفتن ازمردم تمام شد و عـلـی(ع) و عـدهای بیعت نكردند، به خانه آن حضـرت حمله كردند . در را سوزانـدنـد، عـلـی(ع) را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه(س) را تحت فشار درقرار دادند و كار به جایی رسید كه محسن(ع) او سقط شد.
علی(ع) را به مسجد بردند ولی بیعت نكرد وآنان گفتند: بیعت نكنی تورا به قتل می رسانیم . چند روز گذشت . آنان تصمیم به قتل علی(ع) گرفتند و قرار گذاشتند كه خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد . اسماء بنت عمیس از ایـن تـوطئه آگـاه شد و كـنیز خـود را فرستاد تـا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد . اصل توطئه چنین بود كه وقتی ابوبكر لعنت الله علیه نماز را تمام كرد و سلام گفت،خالد با شمشیرعلی(ع) را بكشد ولـی وقتـی نمـاز ابوبكـر تمـام شد گـفت: ای خـالد آنچه را دستور دادم نكن،(بحارالانوار ج ۲۸، ص ۳۰۸ به نقل از اثباتالوصیة).
اهل سنت نیز در كتابهای كلامی، تاریخی وحدیثی مسأله آتش زدن به در خانه را آورده اند. برای نمونه، به چند روایت اشاره میكنیم:
۱ـ بـلاذری میگوید: ابوبكر كـسی را دنـبال عـلی(ع) فـرستاد تا بـیایـد و بیـعت كند ولی حضرت علی(ع) نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالی كه آتش به همراه داشت، بـه سـوی خانه علی(ع) رفت. فاطمه عمر را در در خـانه ملاقات كرد و گفت: ای پسر خطاب! آیا میخواهی خانه ما راآتش بزنی؟! عمر بن خطاب گفت: بله. (انساب الاشراف،ج۲ ص۱۲، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظة العربیة).
۲. ابن عبدربّه میگوید: آنان كه از بیعت سرباز زدند عبارتند از: علی(ع) ،عباس، زبیر و سعد بن عباده. علی(ع) ، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبكر، عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه(س) بیرون بیایند. ابوبكر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه(س) آمـد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه(س) او را دید و گفت: ای پسر خطاب! آیا آمدهای خانه ما را آتش بزنی؟!
عمر گفت: بله، مگر این كه بیعت كنید، (العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۲، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمدسعید العربان، ۱۹۵۳ و ۱۳۷۲).
۳. ابـن قـتـیـبه دیـنـوری آورده است:ابوبكر، عمر را به سوی كسانی كه بیعت نكردند و در خانه علی(ع) تحصّن كردند، فرستاد. عمر به خانه عـلی(ع) آمـد و صدا زد ولـی كسی بیرون نیامد. عمر هـیزم خواست وگـفت: قـسم به آنكه جـان عمر در دست اوسـت، یا باید بیرون بیایید و بیعت كنید و یا خانه را بر سر آنـانكه در آن هستند آتش میزنم. به او گفتند: فاطمه (س) در آن است. عمر گفت: و لو فـاطمه(س) در آن باشد.همه بیرون آمدند ولی علی(ع) بیرون نیامد. عمر نزد ابوبكر رفت و گـفت: آیا نمیخواهی از علی(ع) كه از بیعت سرباز زده بیعت بگیری؟ ابوبكر به قنفذ گفت: بروعلی(ع) رابیاور. قنفذ آمد وعلی(ع) به اوگفت:چه كارداری؟
قنفذ گفت: خلیفه رسول خدا(ص) تو را میخواهد. علی(ع) به او گفت: زود بـر پیامبر(ص) دروغ بستید. قنفذ پیام علی(ع) را به ابوبكر رساند.ابوبكر گریه طولانی كرد. عمر گفت: علی(ع) را رها نكن. ابوبكر به قنفذ گفت: دوبـاره نزد عـلی(ع) برو و بگو: با خلیفه رسول خدا(ص) بیعت كن.عـلی(ع) گـفـت: سبحان الله آنچه را كه از آن او نیست برای خودش ادعا كرده است. قنفذ پیام علی(ع) را به ابوبكر رسـاند. ابـوبـكر بـازهـم بـسیار گـریه كـرد. پس از آن عمر برخاست وگروهی با اوهمراه شدند و به در خانه فاطمه (س) آمدند.در زدند. وقتی فاطمه(س) صدای آنها را شنید، با صدای بلند فریاد كرد:
«یا ابتاه» یا «رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قـحافه چـه ها كه نكشیدیم.
وقتی كه گروه مهاجم گریه فاطمه(س) را شنیدند. در حالی كه گریه میكردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه(س) سوخت ولی عمر و عده ای ماندند. علی(ص) را بیرون آوردند وگـفـتند بیعت كن. علی(ع) گفت: اگر بیعت نكنم چه میكـنید؟ گفـتند: به خـدا سوگند گردنت را میزنیم، (الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۳۰، تحقیق استاد علی شیری، منشورات رضی).
همانطور كه ملاحظه میكنید در مـنابع شیعه، این حادثه به طور كامل ذكر شده است و منـابع اهل سنّت تنها به آتش آوردن اشاره كرده اند. اگرمیخواهید به همه مآخذ و منابع شیعه وسنی آگاهی پیدا كنید به كتاب«مأساة الزّهراء(س)» نوشته جناب سید جعفرمرتضی عاملی لبنانی،ج دوم مراجعه كنید.
این كتاب درباره موضوع مورد بحث، بسیار مفصّل بررسی و بحث كرده است.
برای آگاهی بیشتر رجوع شود به کتاب هاي :
مدارك شیعه :
۱- كامل الزیارات ابی القاسم جعفربن محمد بن جعفر بن موسی بن قولیه , ص ۳۳۲
۲- بحارالانوار , ج ۲۸ , ص ۶۱ - ج , ۲۹ , ۱۹۲- ج ۳۰, ص ۳۴۸ - ج ۴۳, ص ۱۷۰
۳- الاختصاص شیخ مفیدص ۱۸۲
۴- دلائل الامامه طبری ص ۴۵
۵- وفات الصدیقه الزهر(س) علامه مقدأم ص ۷۸
منابع اهل سنت :
۱- الملل والنحل الشهرستانی ج ۱, ص ۵۷
۲- مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب ج ۳ , ص ۳۵۸ ( به نقل از ((المعارف )) ابن قتیبه )
۳- الامامه والخلافه مقاتل بن عطیه، ص ۱۶۰
۴- انساب الاشراف بلاذری ، ج ۱ , ص ۵۸۶
۵- العقد الفرید ابن عبد ربه، ج ۴ , ص ۲۵۹
۶- الوافی بالوفیات ، ج ۶ , ص ۱۷
.................................................................................................................................
آن مدینـه شهـر پیغمبر(ص) بود شهر دختـش بانوی اطـهر بود
گرچه قبرش مخفی از انظار ماست رد پایش در تمـام کوچـه هاست
غم های ما فراموش می شوند ، اما غم جانگداز تو هرگز فراموش نمی گردد.
************************************
سالها قبل در تقویم ها می نوشتند سالروز وفات حضرت فاطمه (س) !
و من از خود می پرسیدم مگر می شود یک بانوی هجده ساله وفات کنند بدون اینکه بیماری داشته باشند و یا حادثه ای برایشان اتفاق افتاده باشد!
و در دلم شهادت ایشان را به واقعیت نزدیکتر می دیدم.
تا اینکه سالها گذشت و بالاخره تقویم ها عوض شدند و برای شهادت دخت پیامبر خدا (ص) مراسمات مختلف برگزار گردید .
و امروز هر چند حق آن حضرت کامل ادا نمی شود اما به هر حال شیعیان در حد وسع خویش ایام شهادت ایشان را به سوگواری و عزاداری برگزار می کنند.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: